فرشته نجات

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی،عظیم در سال ۱۳۴۱ به عنوان اولین فرزند یک خانواده  متدین و دیندار در شهر زاهدان به دنیا آمد. او از همان  دوران کودکی بر اساس تربیت خانوادگی علاقه و ارادت  خاصی به اهل بیت علیهم السلام داشت. به گفته آشنایان  و دوستان بسیار مهربان و دوست داشتنی بود و  همیشه برای کمک به دیگران پیش قدم می شد. امانت داری از دیگر خصوصیات بارز او بود.  

از همان دوره دبیرستان پابه پای دوستان مبارزش فعالیتهای سیاسی و انقلابی خود را آغاز کرد و ساماندهی انجمن اسلامی دبیرستان را بر عهده گرفت.  او این فعالیتها را تا بعد از دبیرستان ادامه داد.  

برخلاف خیلی از همسن و سالهایش به درس و مشق  علاقه داشت. همین علاقه باعث شد بلافاصله بعد  از پایان دبیرستان در آزمون سراسری شرکت کند و  قبول شود؛ اما پذیرفته شدن او با تعطیلی دانشگاه ها  در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و ماجرای  انقلاب فرهنگی مصادف شد.  

او سال ۱۳۶۱ به جرگه سربازان نظام پیوست و دوماه  بعد از شروع سربازی پای سفره عقد نشست و تشکیل  خانواده داد. ماحصل این ازدواج دو فرزند دختر به نام های افسانه و فاطمه بود.  

عظیم دوره سربازی را که به پایان رساند ابتدا در  استانداری مشغول به کار شد؛ اما دغدغه فرهنگی  و ترویج اسلام او را به سمت خدمت در سازمان  تبلیغات اسلامی کشاند. او در سال ۱۳۶۵ کار در اداره کل تبلیغات اسلامی سیستان و بلوچستان را شروع  کرد و به عنوان مسئول تدارکات که بخش مهمی از  فعالیت های سازمان را پوشش می داد، معرفی شد.  بیش از چهار سال خدمت صادقانه و سرشار از خضوع  و فروتنی همه را مجذوب او کرد همه او را فرشته نجات  خطاب می کردند هر وقت کاری با مانع روبرو می شد. یا برای کسی مشکلی پیش می آمد، این عظیم بود که  قدم پیش میگذاشت و موانع و مشکلات را برطرف می کرد.  

نهایتا روز هجدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ او در  کنار دو همراهش حجة الإسلام خاکسار و سرباز وظیفه  قائم مصطفوی مزد زحماتش را گرفت و شهد شهادت  کامش را شیرین کرد به گفته اطرافیان آن روز عظیم  حال و هوای عجیبی داشت و مدام از رفتن صحبت  می کرد. وقتی حکم مأموریتش به تهران امضا شد  خنده بر لبانش نقش بست. او که همیشه امانت دار  بچه های سازمان بود همان روز همه امانتی ها را  برگرداند انگار که میدانست این سفر او بازگشتی  ندارد. هنوز ساعتی بیشتر از حرکت او و همراهانش  نگذشته بود که توسط اشرار مسلح ضد انقلاب در  پنج کیلومتری نصرت آباد مورد کمین قرار گرفتند؛ شهید مصطفوی در دم شهید می شوند اما عظیم و حجة الإسلام خاکسار اسیر شدند. شهید مصطفوی  در دم جان میسپرد و تا مدت ها هیچ کس از آنها  خبری نداشت خانواده هایشان چشمشان به در خشک شده بود تا شاید کسی خبری برایشان بیاورد. در همین رابطه شخص آیت الله جنتی رئیس اسبق  سازمان تبلیغات اسلامی جهت دلداری و پیگیری  و آزادسازی اسرا دو بار به زاهدان رفت و تلاشهای  زیادی بابت آزادی صورت داد؛ خبرهای متفاوتی از آزادی  و اسارت آمد تا بعد از گذشت ۱۱ ماه چشم به راهی پیکر مطهر عظيم و حجة الإسلام خاکسار تحویل  مسئولین شد. با حضور انبوه مردم و همچنین حضور حجة الإسلام والمسلمين صادقی رشاد (قائم مقام  وقت سازمان تبلیغات اسلامی) و آیت الله سعیدی  
تشییع با شکوهی در زاهدان برگزار شد. خانواده اما  همان موقع متوجه شدند که پیکر مطهر شهدا سر  بر بدن ندارند. بعد از چند روز سرها را می آورند و طبق  دستور آیت الله عبادی امام جمعه زاهدان نبش قبر  صورت گرفته و سرها به بدن ملحق شد و خانواده ها مجددا داغدار و عزادار شدند.  
شهید عظیم زارعی
 
تاریخ تولد آسمانی: ۱۳۶۹٫۲٫۱۸ 
 
محل تولد: زاهدان 
 
تاریخ تولد: ۱۳۴۱٫۷۵  

محل شهادت: تنگه نصرت آباد بم
  
نحوه شهادت: گروگان گیری اشرار، اسارت و نهایتاً شلیک مستقیم  

پست سازمانی:کارمند اداره تبلیغات اسلامی زاهدان  

مزار مطهر:گلزار شهدای زاهدان