بسیج | زندگینامه شهیدعباس محققی؛

بی تاب بودی عباس...

شهید عباس محققی، فرزندی که با توسل به حضرت ابوالفضل (ع) به خانواده‌اش عطا شد، از همان کودکی با عشق به مسجد، قرآن و امام خمینی رشد کرد و در نهایت با شور و شوقی وصف‌ناپذیر راهی جبهه‌های دفاع مقدس شد. او در منطقه فکه به شهادت رسید و پس از ۱۱ سال، تنها با چند تکه استخوان به آغوش خانواده بازگشت. عباس، نماد ایثار و عشق بی‌پایان به وطن، اکنون در گلزار شهدای تهران آرام گرفته است.

بی تاب بودی عباس...

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی،زندگینامه شهید عباس محققی در سه روایت اورده شده است.َ

روایت اول ولادت هدیه حضرت عباس  
سه سال اول زندگی بچه دار نشدم و خیلی نگران بودم  به حضرت ابوالفضل متوسل شدم تا واسطه شود  خداوند به من فرزندی عطا کند نیت کردم اسمش را  ابوالفضل بگذارم شب خواب دیدم که یک ماشین  پرچم دار با پرچم های سبز مملو از جوانان در جاده ای  حرکت میکند در شب هفتم که عباس به دنیا آمده  بود، در عالم خواب عمه ام را دیدم که گفت: حضرت  زهرا (س) می خواهد به دیدنت بیاید.  
من کسی را ندیدم اما یک پنکه بزرگ شبیه به پنکه ای  که باد میزد دیدم و عطر خوشبویی در خانه پیچید.  

روایت دوم عشق به دفاع از وطن  
عباس اهل مسجد و قرآن و عاشق امام بود و به ما  هم همین امور را توصیه میکرد برای رفتن به جبهه  بسیار مشتاق بود همیشه سعی میکردم مانع او  شوم اما در عمق وجودم میدانستم که نمی توانم او را  نگه دارم. او با شور و شوقی وصف ناپذیر، اصرار می کرد  و با صدایی مملو از عزم و اراده برای رفتن به جبهه از  من اجازه می خواست.  
در آن لحظات قلبم میشکست. واقعاً نمی توانستم  جلویش را بگیرم عشق و علاقه اش به جبهه و دفاع  از میهن عمیق و ریشه دار بود. این تصمیم برای او  نه تنها یک انتخاب بلکه یک نیاز روحی و وجدانی  بود. من درک میکردم که این راه برای او چقدر مهم  و حیاتی است و با تمام وجودم احساس میکردم که  باید به او اجازه دهم تا برود حتی اگر این به معنای  وداعی دردناک باشد.  
پس از مجروحیت اول در بیمارستان تبریز مدام داد و  بیداد میکرد که باید به جبهه برود پرستارها از دستش  به ستوه آمده بودن که ما همان شب رسیدیم تبریز  و غائله را ختم کردیم؛ ولی پس از بهبودی دیگر یارای  جلوگیری از رفتنش را نداشتیم و ایشان برای همیشه  با ما وداع کرد....  

روایت سوم وداع با تکه های استخوان  
با یکی از همسایه ها رفتیم برای دیدن شهدایی که  آورده بودند. عکسی از ما در روزنامه نیز منتشر شده  بود. مدام به سمت مسجد می رفتم و بر می گشتم  اما انگار ندایی در درونم میگفت: «بیا یک نفر  اینجاست. حس میکردم که عباس نزدیک است  او اینجاست و من باید بروم در نهایت، پرونده شهید  را جلوی من گذاشتند پس از ۱۱ سال حالا ساکش  را آوردند و با دو سه تا استخوان یادگاری از عباس  را به من نشان دادند آن لحظه، همه چیز در ذهنم  متوقف شد.غم و افتخار در هم آمیخته بود و یاد او  در قلبم زنده شد. عباس با تمام عشق و ایثاری که در  وجودش بود حالا در اینجا بود در میان ما، هر چند به  شکل دیگری.


شهید عباس محققی  

محل تولد: تهران  

تاریخ تولد: ۱۳۴۴٫۴٫۵  

تاریخ تولد آسمانی: ۱۳۶۲٫۱٫۲۰  

محل شهادت: فکه  

تاریخ رجعت : ۱۳۷۳٫۱۲٫۹  
 
پست سازمانی: مسئول انبار  

مزار مطهر: گلزار شهدای تهران

1404/07/12